به راه انداختن «جنگ مذهبی» و بهره برداری از «دستاویز دین» سیاستی است که سعودی ها همواره از آن برای مقابله با مخالفان و رقبای منطقه ای خود استفاده کرده و تلاش داشته، با تحریک احساسات دینی و مذهبی منطقه، رقبا و مخالفان را از میدان خارج کنند.
گروه بینالملل مشرق - حادثه اعدام آیت الله شیخ «نمر باقر النمر»، روحانی برجسته شیعی عربستان آنگونه که انتظار می رفت، با واکنشهای بسیار و تندی مواجه شد و به نظر نمی رسد که این موضوع پیش از اقدام به اعدام شیخ نمر مورد توجه مسئولان سعودی قرار نگرفته باشد، به همین دلیل به جرات می توان گفت که این اقدام حکومت عربستان سعودی اقدامی به عمد بوده که یکی از اهداف آن سوق دادن منطقه به لبه پرتگاه جنگ مذهبی و طایفه ای است.
عربستان سعودی خصومت و دشمنی با همسایگان خود و کشورهای منطقه را به منتهای درجه رسانده و پای را فراتر از مانع تراشی و به بن بست کشاندن مذاکرات منطقهای و بینالمللی برای دستیابی به راه حل سیاسی و مسالمت آمیز برای پروندهها و بحرانهای گذاشته است.
اعدام روحانی شیعی مانند شیخ نمر، در حالی که دستگاههای قضایی و امنیتی عربستان نتوانستند، مستنداتی برای این اتهامات ارائه دهند، را نمی توان گفتگو و مذاکره «زیر آتش» و تحت فشار برداشت کرد، بلکه باید آن را تلاش سعودی ها برای وارد کردن طرف مقابل به «ورطه نابودی و فنا» توصیف کرد. سوالی که در اینجا مطرح می شود، این است که چرا عربستان سعودی به چنین ریسک بزرگ و اقدام خطرناکی دست زد؟ و بازتاب های این اقدام عربستان بر کشورهای منطقه از جمله لبنان که حزب الله و مقاومت اسلامی را در برمی گیرد و چند سالی است که با شرایط خاصی از جمله شکست راهکارهای ارائه شده برای انتخاب رئیس جمهور مواجه است؛ چیست؟
محافل دیپلماتیک لبنان بر این باورند که سیاست عربستان سعودی نه تنها تنش و بحران را در لبنان که در کشورهای منطقه افزایش داده و تشدید می کند، به این جهت که عملیات اعدام شیخ نمر چنان یک باره و بدون مقدمه و پیش زمینه انجام شد که بسیاری از کشورهای منطقه را غافلگیر کرد و موجب شد تا آنها تاکید کنند که این اقدام عربستان در این برهه زمانی و شرایط حساسی که منطقه با آن مواجه است، اشتباه محض بود. این دیدگاهی است که هم پیمانان ریاض در آمریکا و اروپا نیز به آن اعتقاد داشتند، چون پس از این اقدام تاکید کردند که اعدام شیخ نمر، ضرورتی امنیتی و سیاسی برای عربستان سعودی شمرده نمی شد که حکومت عربستان را واداشت تا در این برهه زمانی دست به آن بزند.
درباره دلایل این اقدام حکومت سعودی می توان به 3 دلیل اصلی و مهم اشاره کرد که بر تصمیمات سعودی در این امر تاثیر گذاشت: یک: نبود «رشد و درک» سیاسی در میان نخبگان سیاسی عربستان. در واقع اعدام شیخ نمر بار دیگر ثابت کرد که رهبران سیاسی حاکم بر عربستان از رشد و درک لازم سیاسی برخوردار نیستند و توانایی ارزیابی و تحلیل درست بازتاب های احتمالی چنین تصمیم بزرگی را ندارند، آن هم در قبال شخصیتی چون شیخ نمر که اتهامات وارده به وی دارای هیچ توجیه قانونی و شرعی نبود.
دو: نیاز حکومت سعودی به اظهار قاطعیت و جدیت و همچنین رساندن پیام این قاطعیت و جدیت به اعتراض ها و انتقادهای داخلی هم زمان با اتخاذ تصمیمات اقتصادی بی سابقه در زمینه ریاضت اقتصادی که اوضاع معیشتی در این کشور را تشدید می کند.
سه: به خدمت گرفتن سلاح مذهب و دین برای افزایش فشار طایفه ای و مذهبی در منطقه به عنوان تنها گزینه برای تحریک احساسات و تعصبات اهل سنت در قبال عربستان سعودی که تاکنون موفق نشده، اختلافات و منازعات خود را با ایران تبدیل به رویارویی دینی و مذهبی کند و جهان اسلام را به جنگ و نزاع مسلحانه با یکدیگر سوق دهد که عامل مهم تر و خطرناک تر در عوامل فوق الذکر شمرده می شود.
حکومت عربستان بر این باور است که با اعدام شیخ نمر شیعیان منطقه الشرقیه این کشور را به این عرصه رویارویی خواهد کشاند و شاید به این ترتیب سرپوشی بر شکست های منطقه ایش در یمن و سوریه و ائتلاف های تشکیل شده اش در زمینه مبارزه با تروریسم بگذارد. بسیاری از محافل سیاسی لبنانی بر عامل سوم در فهم دلیل اتخاذ تصمیم اعدام شیخ نمر تاکید دارند و بر این باورند که این اعدام تا حدود زیادی با سیاست های جدید عربستان سعودی در دوره سلطنت «سلمان بن عبد العزیز» همخوانی و مطابقت دارد که تلاش می کند، پیش زمینه های آغاز سلطنت نسل جدید خاندان سعودی که در نوادگان ملک عبد العزیز نمود پیدا می کند، فراهم کند.
در این راستا شاهد بودیم، اولین اقدام ملک سلمان پس از رسیدن به قدرت عزل و نصب های جدید در خاندان سعودی بود، تا به نوعی زمینه به قدرت رسیدن نسل دوم شاهزادگان سعودی را فراهم کند و در این راستا «محمد بن نايف»، به ولی عهدی و وزارت کشور و «محمد بن سلمان»، به جانشینی ولی عهد و وزارت دفاع عربستان منصوب شدند.
بالطبع بازتاب های این عزل و نصب ها تنها به داخل عربستان و ساختار حکومتی خاندان سعودی محدود نمی شود، بلکه به دنبال خود بازتاب های خارجی و منطقه ای نیز دارد که مهمترین هدف نهفته در پس آنها بیان قدرت و توانمندی نسل جدید حاکمان سعودی در رهبری جهان عرب و اسلام جهت رویارویی با جمهوری اسلامی ایران هستند که مدعی است، طرح سیطره بر منطقه را در سر می پروراند. یک سال پس از به قدرت رسیدن سلمان، هم اکنون عربستان خود را در این نبرد تنها می بیند و شاید بتوان گفت، در این صف آرایی جدید در قبال ایران، به جز عمان، تنها توانسته کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس را با خود همراه کند.
در این بین فاجعه بزرگ برای سعودی ها، مصر بوده که در این رویارویی تلاش کرده، سیاست بی طرفی را اتخاذ کند، چون شرایط سخت و حساس داخلی امنیتی و اقتصادی این کشور به قاهره اجازه نمی دهد، محوریت و مرکزیت سیاسی خود در جهان عرب را بازیابد. این شرایط موجب شده تا مصر از مشارکت در صف آرایی جدید عربستان و پای گذاشتن به رویارویی باز درحال وقوع در منطقه چه با ایران و چه پیش از آن با سوریه و یمن امتناع کند. این درحالی است که عمان نیز از همان ابتدا و از زمان آغاز تجاوز نظامی عربستان به یمن، از ورود عملی به میدان نزاع و رویارویی عذر خواست.
دیگر کشورهای اسلامی نیز به درخواست عربستان پاسخ ندادند، چون رویارویی و مقابله با جمهوری اسلامی را به سود منافع مشترک بین خود و تهران مناسب نمی دیدند و اینگونه بود که عربستان خود را در رویارویی با آنچه آن را «طرح ایران» در منطقه می خواند، تنها دید.
این بیم و نگرانی های سعودی در عمل ساعاتی پیش از اجرای حکم اعدام در نزدیکی آنکارا – ریاض قابل ملاحظه بود که ظرف یک سال موجب شده بود، «رجب طیب اردوغان»، رئیس جمهوری ترکیه برای سومین بار راهی عربستان سعودی شود تا اختلافات تاریخی خود از دوره امپراتوری عثمانی و رقابت سیاسی – منطقه ای خود را کنار نهاده و توان خود را برای مقابله با خطری به کار گیرند که آن را تهدید کننده موجودیت خود در منطقه می بینند.
نگرانی ها و دغدغه هایی که در دیدار سران عربستان سعودی و ترکیه با وجود اختلاف دیدگاهی عمیق حاکم بین آنها و نزاع معروف اخوانی ها و سلفی های وهابی مشاهده می شد، موجب شد تا این دو کشور با تمام این اختلافات به یکدیگر نزدیک شوند و این نزدیکی به شکلی ویژه پس از ورود مستقیم روسیه به عرصه میدانی سوریه بیش از پیش افزایش یافت.
در واقع ورود روسیه به عرصه میدانی سوریه امید ریاض و آنکارا به سیاست های آمریکا در منطقه به طور عام و سوریه و عراق به طور خاص را به یاس تبدیل کرد و این یاس زمانی به اوج خود رسید که این ورود با مخالفتی از سوی آمریکا مواجه نشد و حضور نظامی موفق روسیه تا آنجا ادامه یافت که به از پیش رو برداشتن مهمترین مهره سعودی ها در سوریه، یعنی «زهران علوش» منتهی شد.
اقدامات اخیر سعودی ها و رفتارهای داخلی و منطقه ای تندی که از خود نشان می دهند، بیانگر توافق و تفاهم تام به دست آمده بین آنکارا و ریاض در صیغه و چارچوب جدید آن در حمایت از گروه های مسلح تروریستی و رونده عراق و جنگ در یمن است و اینگونه که از این تفاهمات و توافقات برداشت می شود، این است که سعودی ها برای اینکه ترک ها را در کنار خود داشته باشند، وعده دادن نقش بزرگ تر و مهم تری به اخوانی ها در سوریه و یمن را داده اند.
همچنین دو طرف متعهد شده اند، موضعی بی طرف در قبال پرونده مصر اتخاذ کرده و موضع همسویی در خصوص برکناری «بشار اسد»، رئیس جمهوری سوریه از قدرت و مخالفت با ورود مستقیم روسیه به میدان مبارزه با تروریسم در سوریه داشته باشند.
این توافقات و تفاهمات سعودی – ترکی به چه معناست؟
بنابر تاکید محافل سیاسی منطقه، عربستان سعودی درحالی هم اکنون درحال فرو رفتن بیش از پیش در باتلاق منطقه است که راهی برای خروج از این باتلاق نمی بیند، در این بین اجرای سناریو «دامن زدن به اختلافات دینی و طایفه ای» در منطقه را آخرین راه نجات و تنها فرصت باقی مانده برای خروج از این باتلاق می بینند. به همین دلیل انتظار می رود، عربستان در مرحله آتی حمایت های نظامی و مالی و لجستیکی خود را از گروه های مسلح تروریستی افزایش دهند و هماهنگی های اطلاعاتی و امنیتی و میدانی خود را با ترکیه و قطر به سرعت آغاز کنند.
این بدین معناست که «نقشه راه» کنفرانس وین در عمل قابل اجرا نیست و در نتیجه باید گفت که بحران سوریه وارد مرحله جدیدی می شود و باید در انتظار تشدید درگیری ها و نبردها در سوریه باشیم که بالطبع بازتاب آن در یمن نیز مشهود خواهد بود و از آنجا که وضعیت لبنان ارتباطی مستقیمی با وضعیت بحران سوریه دارد، بنابراین پیش بینی می شود، موضوع انتخاب رئیس جمهوری در این کشور همچنان لاینحل باقی بماند.
در چنین شرایطی لبنان باید در انتظار تشدید اوضاع سیاسی و امنیتی در این کشور باشد، به ویژه آنکه عربستان سعودی بارها ثابت کرده که با بهره برداری از دستاویز دین و مذهب و دامن زدن به موضوع سنی و شیعه در این کشور تنش در این دو عرصه را تشدید کرده تا خواسته ها و چشم داشت های خود در لبنان را محقق کند.
سلام دوستان وسروران عزیز
به وبلاگ خودتان خوش آمدید امیدوارم لحظات شادی داشته باشید لطفا پس از خواندن و مشاهده هر مطلب نظرات خود را مرقوم فرمایید. متشکرم